اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زلة

نویسه گردانی: ZL
زلة. [ زَل ْ ل َ ] (ع اِ) لغزش پای در گل و لغزش در سخن . اسم است زلیل را. (منتهی الارب ). لغزش پای در گل . سقط و خطا و لغزش در سخن . ج ، زلات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گناه و خطای بی اراده ۞ . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). گناه . (دهار). خطا و خطیئة. (فرهنگ فارسی معین ). || وقوع مکلف است در امر نامشروع ضمن انجام امر مشروع و گفته اند زلت فعلی است ازصغایر که بدون اراده از آدمی صادر می شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 618). رجوع به همین کتاب شود. || زن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عروس . (اقرب الموارد). || مهمانی عروسی . || آنچه از مائده ٔ دوست یا خویشاوند بردارند، لغت عراقیان یا عامیان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زَلَّه و زلِّه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خاطف ظله . [ طِ ف ُ ظِل ْ ل ِ] (ع اِ مرکب ) مرغی است که هرگاه سایه خود را در آب بیند قصد ربودن کند. (آنندراج ). رفراف . (آنندراج ) (منتهی الا...
ظله ساختن . [ ظُل ْ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعویل . (تاج المصادر بیهقی ). باران گریز ساختن .
ملاعب ظله . [ م ُ ع ِ ب ُ ظِل ْ ل ِه ْ ] (ع اِ مرکب ) مرغی است که آن را خاطف ظله نیز گویند. (منتهی الارب ). نام مرغی درازبال و کوتاه گردن ...
حسین آباد ظله جوب . [ ح ُ س ِ ظَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه شهرستان سنندج واقع در 18هزارگزی خاور قروه و هفت هزارگزی ج...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.