زمه
نویسه گردانی:
ZMH
زمه . [ زَم ْه ْ ] (ع مص ) اذیت دادن کسی را گرمی آفتاب . کل ذلک لغة فی الدال و الذال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل و نشوء اللغة ص 18 شود.
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ریشه کلمه فارسی است. کلمه پُشتام در زبان گیلکی به معنی مکانی بلند و همچنین نام محل و منطقه ای در بندر انزلی در شمال ایران بوده است؛ مکانی بسیار زیبا و...