اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زمین کوب

نویسه گردانی: ZMYN KWB
زمین کوب . [ زَ ] (نف مرکب ) (از: «زمین » + «کوب »، کوبنده ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زمین کوبنده . (فرهنگ فارسی معین ). کوبنده ٔ زمین . || کنایه از اسب و شتر و امثال اینها باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
یکی دشت پیمای برنده راغ
به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب و دریابر و ره نورد.

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.