زن
نویسه گردانی:
ZN
زن . [ زَ ] (نف مرخم ) زننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود... (ناظم الاطباء). زننده چون برهم زن و چیزی که زَنِش بر آن واقع شود... (آنندراج ). مخفف زننده در سینه زن ، بادزن ،دورزن ، جام زن ، گام زن ، چنگ زن ، تارزن ، تبیره زن ، خشت زن ، لاف زن ، راهزن ، نای زن ، ساززن ، دروغزن ، تن زن ، گام زن . (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زدن و زنان شود. || (مزید مؤخر امکنه ) در: ارزن ، برزن ، زوزن ، خورزن ، دبزن ، فرزن ، فریزن ، تل موزن ، هلوزن ، شوزن ، بوزن ، زندرزن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
زن بارگی. همان معنی خانم بازی در گفتار روزمره را دارد. عمل خارج از حدّ معمول یک مرد در جلب توجه زنان، و بیشتر با قصد ایجاد روابط جنسی با آنها. عملی که...
زنی که از اطاعت شرعی مرد بیرون رود، در آن صورت حق نفقه و کسوة ندارد. (فرهنگ نظام ). زن سرکش که امتناع از شوهر خود کند و به وی دست ندهد.(ناظم الاطباء)....
شکافه زن . [ ش ِ / ش َ ف َ / ف ِ زَ ] (نف مرکب ) کسی که شکافه بر ساز میزند و سازنده و ساززن . (آنندراج ) (انجمن آرا). سازنده و مطرب . (برهان )....
شماره زن . [ ش ُ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) شماره زننده . || (اِ مرکب ) آلتی است فلزی که به وسیله ٔ آن پس از چاپ کردن اوراق شماره زده میشو...
عروسک زن .[ ع َ س َ زَ ] (نف مرکب ) عروسک زننده . آنکه مباشر «عروسک » و منجنیق باشد. (از آنندراج ). آنکه عروسک (منجنیق ) را بکار اندازد. رجوع به...
قافله زن . [ ف ِ ل َ / ل ِزَ ] (نف مرکب ) دزد قافله . قاطعالطریق : قافله زن یاسمن و گل بهم قافیه گو قمری و بلبل بهم .نظامی .
قالبک زن . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ ] (نف مرکب ) چیت ساز. قلمکارساز. کسی که پارچه ها را نقش قلمکاری زند : قالبک زن چون رخ والا منقش می کندبهر شلوار...
گردنه زن . [ گ َ دَ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) دزد. راه بر. گردنه بر. گردنه بند.
گلوله زن . [ گ ُلو ل َ / ل ِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه گلوله را اندازد.
کنگره زن . [ ک ِ گ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) ساززن . مطرب . نواگر : با شیخان و نومالان و فالگیران ومرده شویان و کنگره زنان و شطرنج بازان و دول...