زن ء
نویسه گردانی:
ZN ʼ
زن ء. [ زَن ْءْ ] (ع مص ) پناه گرفتن بکسی . || برآمدن بر کوه . || کم شدن و درهم گشتن سایه . || قریب شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): زنئت الخمسین ؛ نزدیک به پنجاه رسیدم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || شادمان گردیدن . || بشتافتن . || دوسیدن به زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به شتاب گرفتن بول و غائط. یقال : زنا بوله ؛ ای احتقن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(از اقرب الموارد). لازم و متعدی . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
مردِ زن از دست داده. مجازا: مرد یا انسان بیچاره.
لال زن شیش . [ زَ ] (اِ مرکب ) در شب سیزدهم تیرماه (نوروز طبری ) زنی به صورتی منکر (ناشناس ) درآمده و شیشی (شاخ تر و باریک ، ترکه ) در دست ...
ناپاک زن .[ زَ ] (اِ مرکب ) زن ناپاک . زن بدکاره : نشان بداندیش ناپاک زن بگفتند با شاه و با انجمن . فردوسی .بدو گفت از این کار ناپاک زن هشیو...
نوعی انبر دست که در تعمیر بال و بدنه ی هواپیما برای پیوستن موقتی دو صفحه ی فلزی جهت سوراخکاری و یا پرچکاری از آن استفاده می شود (کلیکو پلایرز)
حرف مفت زن . [ ح َ ف ِ م ُ زَ ](نف مرکب ) سخن بگزاف گوینده . گوینده ٔ سخنان بیهوده .
تنور پیره زن . [ ت َ رِ رَ / رِ زَ ] (اِ خ ) تنور پیرزن . تنور عجوز. اشاره به پیرزنی است که طوفان نوح نخست از تنور نان پزی وی جوشیدن گرفت ...
شش و پنج زن . [ ش َ / ش ِ ش ُ پ َ زَ] (نف مرکب ) قمارباز. (ناظم الاطباء). کنایه از قماربازان باشد. (برهان ) (آنندراج ). || پاک و بی عیب . (ناظ...
درس پشیز بیوه زن یا هبه بیوه زن در اناجیل هم نوا (مرقس 12:41-44، لوقا 21:1-4) آمده، که طی آن عیسی در معبد اورشلیم درس می گوید. انجیل مرقس تصریح می کند...
نرگس همواره کنایه از چشم درشت و زیبا دارد.
غمزه به معنای چشمک زدن و گوشه چشم تنگ کردن به نشانه عشوه از طرف یار میباشد
لذا نرگس غمزه زن به معنای
...
چهارپاره زن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه چهارپاره زند : سار از تو مشعبد چمن گشت هندوی چهارپاره زن گشت . خاقانی .تعبیر چهارپاره زن ...