اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زنبور

نویسه گردانی: ZNBWR
زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) تیره ای از ایهاوندهفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زنبور. [ زَم ْ ] (از ع ، اِ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند. و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برم...
زنبور. [ زُم ْ ] (ع اِ) کبت انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مگسی با نیش دردناک . (ازاقرب الموارد). رجوع به زَنبور معنی دوم...
زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای ترک و معاصر الجایتو. رجوع به تاریخ گزیده ص 604 شود.
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آرو ãru، دنج donj، دندک dendak (خراسانی)، تنته tonte، زیبود zibud، کلیز kaliz، گبت gebt، گوژ guž (دری)، گانج gān...
خان زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه زنبوران . رجوع به کلمه ٔ خان شود.
زنبور کاتب . [ زَم ْ / زُم ْ رِ ت ِ ] (اِخ ) ابن فرج کاتب . بعربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن ندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ...
سرخ زنبور. [ س ُ زَم ْ ] (اِ مرکب ) زنبور سرخ . زنبور کافر : یا در آن خانه ٔ مگس گیران سرخ زنبور کافر اندازند. خاقانی .کلبه ٔ قصاب چند آردبرون سرخ...
طبق زنبور. [ طَ ب َ ق ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خانه ٔ زنبور است . (برهان ).
قلعه زنبور. [ ق َ زَم ْ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن ، واقع در 33هزارگزی جنوب آخوره و 18هزارگزی راه اسکند...
خانه ٔ زنبور. [ ن َ / ن ِ ی ِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لانه ٔ زنبور. شانه . شان . خان : بشکل نقطه ٔسیماب باشد زهره ٔضیغم بسان خانه ٔ زنبو...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.