زنج . [ زَ
/ زِ ] (ع اِ) زنگ که گروهی است از سیاهان . زنجی یکی . ج ، زنوج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زنگی
۞ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
: و عجاجة ترک الحدید سوادها
زنجاً تبسم او قذالا شائبا.
متنبی (از اقرب الموارد).
|| طبل . دهل . (ناظم الاطباء).