اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زنده کن

نویسه گردانی: ZNDH KN
زنده کن . [ زِ دَ / دِ ک ُ ] (نف مرکب ) زنده گر. احیاکننده ٔ موتی . (آنندراج ). زنده کننده . احیاکننده . محیی . (فرهنگ فارسی معین ) :
که زنده کن پاک جان من اوست
بر آنم که روشن روان من اوست .

فردوسی .


از مدحتش که زنده کن دوستان اوست
تا نفخ صور، صور دوم در دهان ماست .

خاقانی .


پدیدآور خلق عالم تویی
تو میرانی و زنده کن هم تویی .

نظامی .


زمین زنده دار آسمان زنده کن
جهانگیر دشمن پراکنده کن .

نظامی .


- زنده کن آتش ؛ مشتعل سازنده ٔ آن . روشن کننده ٔ آتش :
غازه کش چهره ٔ گلهای باغ
زنده کن آتش دلها بداغ .

میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).


- زنده کن نام ؛ نام آورکننده . از گمنامی بیرون آورنده . نگهدارنده و حافظ نام کسی یا خانواده ای :
منم ویژه ، زنده کن نام اوی
مبادا بجز نیک فرجام اوی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جان زنده کن . [ زِ دَ / دِ ک ُ ] (نف مرکب ) زنده کننده ٔ جان . روانبخش . حیات دهنده : این نامه بنام پادشاهی جان زنده کنی خردپناهی . نظامی جان زن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.