زنش
نویسه گردانی:
ZNŠ
زنش . [ زَ ن ِ ] (اِمص ) مصدر دوم زدن . زخم . ضربت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اردوان و اسوباران فرازرسیدند و از چنان زنش اَفَد نمود، پرسید این زنش که کرد؟ (کارنامه ٔ اردشیر بابکان ترجمه ٔ صادق هدایت ص 9، یادداشت ایضاً). این اسم مصدر اکنون غیر مستعمل است و فقط درترکیب «سرزنش » می آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زنش . [ زَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 105 تن دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
دل زنش : ضربان قلب ، تپش دل ،