اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زوال

نویسه گردانی: ZWʼL
زوال . [ زَوْ وا ] (ع ص ) نیک متحرک و جنبان در رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قسمتی از راه و از مسافرت . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
زوال . [ زَ ] (ع مص ) بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). درگشتن و دور گشتن و دور شدن از جایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ا...
زوال . [ زِ ] (ع مص ) استعمال ورزیدن در کاری و مروسیدن و رنج کشیدن در آن . (منتهی الارب ). مزاولة. (ناظم الاطباء). || اراده ٔ کاری کردن . ...
زوال . [ زُ ] (اِ) به لهجه ٔ آذری ، ذغال . انگشت . زگال . فحم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زغال . (ناظم الاطباء). || اخگر و آتش پاره . (ناظم ال...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویگان vigān (پارتی و سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
بی زوال . [زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زوال ) دایم . همیشگی . باقی .مستمر. زایل نشدنی . جاوید. جاویدان . بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی . (ناظ...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ویگان ژیریف vigān-žirif ویگان (پارتی و سغدی): زوال. زیریف (پارتی و سغدی: žirift)؛ عقل. ***فانکو آدینات 091636...
زَوالِ ظهر. بعد از ظهر. رجوع شود به واژۀ زوال که در اینجا به معانی «مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان» و «متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان بسوی مغرب» بک...
زوال شمس. زوال، مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان، متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب. رجوع شود به زوال و شمس.
گرد زوال . [ گ َ دِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از نیست شدن . نابود شدن . معدوم گشتن : بسته بر حضرت تو راه خیال بر درت نانشسته گرد ز...
زوال پذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) تغییرپذیر و فناشونده . (آنندراج ). فانی و ناپایدار. (ناظم الاطباء). زوال پذیرنده . آنچه فنا شود. آنچه دوام نکند...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.