اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زوی

نویسه گردانی: ZWY
زوی . [ زَ وی ی ] ۞ (ع مص ) دور کردن چیزی را. || پوشیدن راز از کسی . || فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || و فی الحدیث :زُویت ْ لی الارض ُ فأریت ُ مشارقها و مغاربها؛ ای جُمِعَت ْ. || آژنگ درافکندن میان دو چشم : زوی الرجل بین عینیه ؛ یعنی آژنگ درافکند آن مرد در میان دو چشم خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برگردانیدن : زوی المال عن وارثه ؛ ای صرفه . (منتهی الارب ). زوی المال عن صاحبه ؛ گرفت آن مال را از صاحبش . (ناظم الاطباء). زوی الرجل المیراث عن ورثته ؛ عدل به عنهم . (اقرب الموارد). || زوی المال وغیره ؛ گرد آوردن و محیط شدن بر آن . || زوی عنه حقه ؛ بازداشتن او را از حقش . (از اقرب الموارد). || زُوی َ علیه زَوّاً (مجهولاً)؛ ای قضی و قدر. (منتهی الارب ). || گوشه گرفتن : زوی الزاویة؛ گوشه گرفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ذوی الاظلاف . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) سم شکافتگان چون گوسفند و گاو و مانند آن . زنگله داران .
ذوی الاَّکال . [ ذَ وِل ْ ] (ع اِ مرکب ) ذووالاَّکال . مهتران قبیله که چهارم حصه ٔ غنیمت بهر خود گیرند. (از منتهی الارب ). و رجوع به ذووالاَّ...
ذوی الاحترام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) صاحبان حرمت : حکام ذوی الاحترام .
ذوی الاحتشام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) خداوندان حشمت : حکام ذوی الاحتشام .
ذوی القرابات . [ ذَ وِل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقرابة. نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
حروف ضوی مشفر. [ ح ُ ف ِ ض َ م ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ترکیبی است ساختگی از حرفهای ض ، و، ی ، م ، ش ، ف ، ر که در حرفهای نزدیک به خود...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.