زهزاه
نویسه گردانی:
ZHZʼH
زهزاه . [ زَ ] (ع ص ) مرد متکبر زشت هیئت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکبر بدون شایستگی . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زحزاح . [ زَ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن . (از متن اللغة).
زحزاح . [ زَ ] (اِخ ) موضعی است . (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ضحضاح . [ ض َ ] (ع ص ، اِ) پایاب . (منتهی الارب ). || آب قلیل که غرق نکند. آبی که قعر وی نزدیک باشد و آب تا شتالنگ . (دهار). آبی اندک که...
ذحذاح . [ ذَ ] (ع ص ) ذُحذح . کوتاه بالای کلان شکم .