زه کشیدن 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ZH KŠYDN 
    
							
    
								
        زه کشیدن . [ زِه ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص  مرکب ) کشیدن  زه  کمان  را. (فرهنگ  فارسی  معین ). کشیدن  زه  کمان . (یادداشت  بخط مرحوم  دهخدا).  ||  سخت  شدن  جراحت . تیر کشیدن  عضله . (فرهنگ  فارسی  معین ).  ||  از محلی  باتلاقی  بوسیله ٔ جویها، سیاه آبها را بیرون  کردن  تا زمین  خشک  و قابل زراعت  شود. جویها کردن  برای  بیرون  کردن  رطوبت  بسیار یا آب  فاسد از زمینی . (یادداشت  بخط مرحوم  دهخدا). رجوع  به  زه کشی  و زه  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    
								
    هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.