اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زیاد

نویسه گردانی: ZYAD
زیاد. (اِخ ) ابن ابیه . بسال نخستین از هجرت متولد شدو بسال 53 هَ . ق . درگذشت . پدر او معلوم نیست ، او را به عبید ثقفی نسبت داده اند. در سال 44 هَ . ق . معاویه او را به پدر خویش نسبت داد و زیادبن ابی سفیان خواند. نخست کاتب مغیرةبن شعبه بود، سپس کتابت ابوموسی اشعری را هنگام امارت وی بر بصره بعهده گرفت . علی (ع ) او را امارت فارس داد. بعد از شهادت علی (ع ) معاویه پس از آنکه وی را برادر خود خواند به امارت بصره و کوفه و دیگر شهرهای عراق معین کرد. وی یکی از مردان زیرک و باذکاوت عرب است و خطیبی ماهر بود. او را یکی از چهار مرد زیرک عرب شمرده اند و سه تن دیگر معاویةبن ابی سفیان ، عمروبن العاص و مغیرةبن شعبه بودند.(از اعلام زرکلی ). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 و 3و البیان و التبیین و عقدالفرید و نقود العربیه و مجمل التواریخ و القصص و ضحی الاسلام ج 3 و تاریخ سیستان و نزهة القلوب ج 3 و عیون الاخبار و تاریخ اسلام و کتاب التاج و الموشح و سبک شناسی بهار ج 1 و احوال و اشعار رودکی و تاریخ الخلفا و المعرب جوالیقی و تاریخ گزیده و الوزراء و الکتاب و اعلام زرکلی ج 1 ص 340 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کلثوم بن زیاد. [ ک ُ م ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوعمرو... شود.
یکه زیاد گفتن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) متلک گفتن . حرفهایی که موجب خشمگین شدن کسی است ...
ابراهیم بن زیاد. [ اِ م ِ ن ِ ](اِخ ) او راست : کتاب فی الادب للمهدی . (ابن الندیم ).
ذیاد. (ع مص ) ذود. طرد. دفغ. تذوید. راندن . (تاج المصادربیهقی ). دور کردن .
ذیاد. (اِخ ) آبی است به دمخ بنوعمروبن کلاب را و آن از بهترین آبهای این کوه است .
ذیاد. (اِخ ) ابن عزیز یا ابن زیدبن الحویرث بن مالک بن واقد. شاعری از عرب و ابوالطیب لغوی در طبقات الشعراء ذکر او آورده است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.