زیاد
نویسه گردانی:
ZYAD
زیاد. (اِخ ) ابن الاصفر. رئیس صفریه ، فرقه ای از خوارج . (مفاتیح ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مؤسس صفریه از فرقه های خوارج است . (فرهنگ فارسی معین ). پیشوای یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج موسوم به صُفْریّه . (بیان الادیان ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به صفریه شود.
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کلثوم بن زیاد. [ ک ُ م ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوعمرو... شود.
یکه زیاد گفتن . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) متلک گفتن . حرفهایی که موجب خشمگین شدن کسی است ...
ابراهیم بن زیاد. [ اِ م ِ ن ِ ](اِخ ) او راست : کتاب فی الادب للمهدی . (ابن الندیم ).
ذیاد. (ع مص ) ذود. طرد. دفغ. تذوید. راندن . (تاج المصادربیهقی ). دور کردن .
ذیاد. (اِخ ) آبی است به دمخ بنوعمروبن کلاب را و آن از بهترین آبهای این کوه است .
ذیاد. (اِخ ) ابن عزیز یا ابن زیدبن الحویرث بن مالک بن واقد. شاعری از عرب و ابوالطیب لغوی در طبقات الشعراء ذکر او آورده است .