اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زیبا

نویسه گردانی: ZYBA
زیبا. (اِخ ) دهی از دهستان ززوماهرواست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 985 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زیبا. (نف ) از: «زیب » + «ا» (فاعلی و صفت مشبهه ). زیبنده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد باشد. (برهان ) (ا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
معیار های زیبائی زن از دید آنها که سَرِ کنیزی برای خود (دختر نعمان بن منذر برای حرم خسروپرویز خوشگذران) ایران را به تازیان وا گذاردند: انوشروان صفت آن...
زیبا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیکو و خوب شدن : زیبا به دین شودت جهان زیرازیبا به پر تیز شود شاهین . ناصرخسرو.زیبا به دین شده ست ترا دنیا...
زیبا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیکو و جمیل و آراسته و مطلوب کردن : ور ز دیده آب بارد بر رخ من گو ببارنوبهاران آب باران باغ را زیبا کند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ذیبا. (اِ) از پهلوی ، دیپاک ۞ . دیبا. دیباج .
قاطل ذیبا. [ طِ ] (معرب ، اِ) قاطل ذابا. بصل العنصل . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاطل ذابا شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.