اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زینهار کردن

نویسه گردانی: ZYNHAR KRDN
زینهار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در دو شاهد زیر ظاهراً بمعنی اظهار ستوه و شکایت کردن ، شکوه کردن و پناه جستن آمده است :
نکند دوست زینهار از دوست
دل نهادم بر آنچه خاطر اوست .

سعدی (گلستان ).


زینهار از کسی که از غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند.

سعدی .


|| امان طلبیدن . زینهار طلب کردن . مصونیت خواستن :
خاقانی است بر در او زینهاریی
وین زینهاری از کرمش زینهار کرد.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.