اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زینهار یافتن

نویسه گردانی: ZYNHAR YAFTN
زینهار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) امان وپناه یافتن . در امن و امان قرار گرفتن :
گر ایدون که یابم به جان زینهار
من این رنج بردارم از شهریار.

فردوسی .


اگر یابم از تو به جان زینهار
یکی پرهنر یافتی دوستدار.

فردوسی .


اگر یابم از تو به جان زینهار
به چشمم شود گنج دینار خوار.

فردوسی .


بجان ز خشم تو بدخواه زینهار نیافت
که باقی است بجان زینهار از آتش و آب .

مسعودسعد.


یاد تو خاقانیا ز داد چه سود است
کز ستم دهر زینهار نیابی .

خاقانی .


رجوع به زنهار و زینهار و ترکیبهای آن دو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.