اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ژکور

نویسه گردانی: ŽKWR
ژکور. [ ژَ ] (ص ) زُفت و بخیل و دون بود. (لغت نامه ٔ اسدی ). سفله و دون همت باشد. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) ۞ . ممسک . فرومایه .پست . خسیس . (برهان ). رجوع به زکور شود :
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد ۞
چون تو یکی سفله ۞ و دون و ژکور
خواجه ابوالقاسم از ننگ تو
برنکند سر به قیامت ز گور.

رودکی .


زمانه مدح تو را جاودان همی دارد
از آنکه سخت عزیز است و اوست سخت ژکور.

لامعی جرجانی .


اگر زرنگیرم نه زاهد خسیسم
وگر می ننوشم نه تائب ژکورم .

سنائی .


بوهم هیچ حکیمی نبود از این حکمت
که سال سفله و زفت و بخیل و سخت ژکور (کذا).

سوزنی (از جهانگیری ).


|| دزد. (صحاح الفرس ) (برهان ). راهزن . قطاع الطریق . (برهان ). || پیچیده . || گرفته . (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ژکور. [ ژُ ] (اِخ ) ۞ آرنه فرانسوا مارکی . نام سیاستمدار فرانسوی . مولد تورنان (سِن -اِ-مارن ) بسال 1757 و وفات در پرسله (سن -اِ-مارن ) بسال ...
ژکور. [ ژُ ] (اِخ ) لوئی شوالیه دو. نام دانشمند فرانسوی و یکی از نویسندگان دائرةالمعارف . مولد پاریس بسال 1704 و وفات بسال 1779 م .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.