ژی
نویسه گردانی:
ŽY
ژی . (اِخ ) نام قریه ای است در اصفهان و در آنجا بنگ خوب حاصل میشود. (برهان ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ژی . (اِ) ۞ آبگیر. آبدان . شَمَر. (لغت نامه ٔ اسدی ). جائی که آب در آن جمع شده باشد. (برهان ). غفچی . کوژی . تالاب . غدیر. اوشال . ژیر. آژیر. ش...
ژی . (اِ) نام زاء سه نقطه ٔ فارسی . رجوع به «ژ» شود.
ژی . (اِ) صورتی از زی و جی ، ریشه ٔ زیستن و زندگی کردن . رجوع به زی و جی و زیستن شود.
انرژی های جابجا شونده ی حیاتی در بدن بر پایه ی تئوری سوزن درمانی (طب سوزنی) و انرژی درمانی.
در چین به آن Qi (با تلفظ چی) و در ژاپن به آن Ki گفته م...
ژی ، جان
اژی، ضد جان (اژی دهاک)
اژی ژی . [ اُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ٔ اساطیری که آنرا با جزیره ٔ کالیپسو تطبیق میکنند و نام آن توسط اومیروس (همر) شاعر شهرت یافته است .
ژی ژیس . (اِخ ) نام زنی که به دستور پروشات مادر اردشیر دوم استاتیرا زوجه ٔ او را مسموم کرد. شرح آن واقعه چنین است : پروشات که از دیرگاهی ...
پلاس ژی . [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ نامی است که در ازمنه ٔ قدیم به سرزمین یونان و پلوپونزوس و جزیره ٔ لِسبس (که امروز به می تی لن معروفست ) داده ...
ژی تمیر. [ ت ُ ] (اِخ ) ۞ نام شهری در شمال غربی اوکراین ، دارای 77000 تن سکنه .