اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سائیدن

نویسه گردانی: SAʼYDN
سائیدن . [ دَ ] (مص ) رجوع به ساییدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
دست سائیدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب )دست ساییدن . رجوع به دست ساییدن در ردیف خود شود.
کشک سائیدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سائیدن کشک . ریختن کشک [ =دوغ خشک شده ، قوروت ] در تغار و سائیدن آن با آب و آب کشک حاصل کردن چاشنی ...
ساییدن . [ دَ ] (مص ) مالیدن . (آنندراج ). لمس کردن . بسودن . دست زدن . (ولف ) : برو پیش او تیز و بنمای چهربیارای و میسای رویش بمهر. فردوسی .اگ...
عنبر ساییدن . [ عَم ْ ب َ دَ ] (مص مرکب ) ساییدن عنبر تا بوی خوش از آن برآید : شاهد بخوان و شمع برافروز و می بنه عنبر بسای و عود بسوزان و گل ...
دست ساییدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دست سائیدن . دست سودن . با دست لمس کردن . دست زدن . پرداختن : به چیزی که بر ما نیاید شکست بکوشید و با آن ...
کشک ساییدن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشک سائیدن . رجوع به کشک سائیدن در این لغت نامه شود.
مشک ساییدن . [ م ُ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) مشک کوبیدن و آن را مانند گرد درآوردن . مشک سودن . کنایه از پراکندن بوی خوش : غلامان را بگو تا عود ...
پهلو ساییدن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) پهلو زدن . مقابلی کردن . دعوی برابری کردن . پهلو سودن : هر جای که مسعودسعد باشدکس با او پهلو چگونه ساید. ...
دندان ساییدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دندان سودن . دندان غرچه کردن . احتدام . تحدم . دندان غرچه رفتن . (یادداشت مؤلف ).- دندان به هم (بر هم )...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.