اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساجی

نویسه گردانی: SAJY
ساجی . [ ] (اِخ ) ابراهیم بن فهل بن حکیم بن ماهان ساجی بصری مکنی به ابواسحاق از مردم بصره است . از محدثان است . (سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ساجی . (ع ص ) ساکن و آرمیده . صفت برای چشم و دریا. (منتهی الارب ). البحرالساجی ؛ دریای آرمیده . (شرح قاموس ). الطرف الساجی ؛ چشم آرمیده . (ش...
ساجی . (ص نسبی ) نان ساجی که به ساج پخته اند. نان که بر روی ساج پزند. نان تابگی .
ساجی . [ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به چوب ساج ، و جماعتی از قدیم و جدید بمناسبت فروش یا بکاربردن آن این نسبت را یافته اند. (سمعانی ).
ساجی . (اِخ ) از فضلای مقیم بخارا، و کنیت او ابوعلی است . او راست در صفت مرو:بلدطیب و ماء معین و ثری طیبه یفوق العبیراو اذالمرء قدر السیرعنه...
ساجی . [ ] (اِخ ) زکریابن یحیی بن خلاد ساجی بصری مکنی به ابویعلی . از مردم بغداد و مقیم آن شهر و از محدثان است . (سمعانی ).
ساجی . [ ] (اِخ ) زکریابن یحیی بن محمدبن الساجی مکنی به ابویحیی . از فقهای شافعی است و فقه از مزنی و ربیع فراگرفته . از اوست کتاب الاختلا...
ساجی . (اِخ ) محمدبن اسحاق بن حاتم بصری . از محدثان است ، و از بصره به اصفهان رفت و درآن شهر روایت حدیث میکرد و بسال 282 در بصره در گذشت ...
ثاجی . (ع ص ) نعت فاعلی از ثجو. ثاج . ج ، ثاجون ، ثاجین .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.