اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساده عذار

نویسه گردانی: SADH ʽḎʼR
ساده عذار. [ دَ / دِ ع ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از جوان بیریش . (بهار عجم ) (آنندراج ). ساده رخ . ساده روی . ساده زنخ . ساده زنخدان . ساده شکر :
آئینه ز نقش ساده باید
کان ساده عذار رخ نماید.

شیخ ابوالفضل فیاضی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.