سار
نویسه گردانی:
SAR
سار. (اِخ ) دهی است از دهستان رود قات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 48 هزارگزی خاور مرند و 15 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به تبریز. جلگه ای و سردسیر، و آب آن از رودخانه ، و محصولات آن غلات و سر درختی است . 414 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زاغ سار. (اِخ )در عجائب المخلوقات ۞ و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و ...
آب سار. [ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در قزوین و قمشه و سمیرم فارس نام چشمه هائی است که بزعم عوام افشاندن آب آن در مزارعی که ملخ ...
اسپ سار. [ اَ ] (اِ مرکب ) در عجائب المخلوقات آمده که به جزایر چین نوعی حیوان است درازبالا، سرش مانند اسپ و تن مانند آدمی و دو پر دارد که...
چم سار. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش چوار شهرستان ایلام که در 16 هزارگزی باختر چوار و 16 هزارگزی باخترراه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد واقع است . ک...
خجل سار. [ خ َ ج ِ ] (ص مرکب ) شرمسار.شرم زده . خجل گونه . خجلت زده . خجالت کشیده : بدستار و جبه خجل سارم از تودر عفو بگذار چون سنگ بسته . خاقانی...
خرس سار. [ خ ِ ] (ص مرکب ) آنکه از زیادی موی بر اندام چون خرس است . || (اِ مرکب ) نام حیوانی بوده بنقل حمداﷲ مستوفی که بشکل و نطق مان...
سنگ سار. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهال...
سیه سار. [ی َه ْ ] (اِ مرکب ) نهنگ که جانوری است مشهور و معروف در دریا. (برهان ). نهنگ زیرا که سرش سیاه میباشد. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). تم...
شاه سار. (ص مرکب ) مانند و شبیه به شاه . (ناظم الاطباء). اما در جای دیگر دیده نشد.
شاه سار. (اِخ )نام شاعری است باستانی و دوبار در لغت فرس اسدی بشعر او استشهاد شده است . (یادداشت مؤلف ) : گهرفتال شد این دیده از جفای کسی...