اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساسی

نویسه گردانی: SASY
ساسی . (ع ص ، اِ) گدا و گدائی کننده ۞ . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (رشیدی ). گدا و دریوزه گر. (جهانگیری ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء) :
چه خیزد ز اول ملکی که در پیش دم آخر
بود ساسی و بی سامان چه ساسانی چه سامانی .

سنائی .


خاک پاشان دیگرند و بادپیمایان دگر
کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن .

سنائی .


همه ساسی نهاد و مفلس طبع
باز در سر فضول ساسانی .

سنائی .


۞
پس مردمان زبان به عیب این ساسان [ ساسان بن بهمن ] نشر کردن و دنأت همت او را شرح دادن دراز کردند... والی یومنا هذا هر فرومایه را که عیب و سرزنش کنند ساسی خوانند، و گدایان را ساسی و ساسانی گویند ۞ . (تاریخ بیهق ص 42).
- ساسی سرای ؛ گداخانه . رجوع به ساسی سرای شود.
- ساسی نهاد ؛ گداطبع. فرومایه . رجوع به ساسی نهاد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ساسی . (اِخ ) ۞ لوئی ایزاک لومستر دو. ۞ از نویسندگان و حکمای کلامی (1613 - 1684 م .) فرانسه ، از پیروان ژانسینوس ۞ و مترجم تورات است .
ساسی سرای . [ س َ ] (اِ مرکب ) گداخانه . دارالمساکین : هستی خلیفه نسب بغداد و قدس طلب ساسی سرای جهان چه درخورست ترا. مجیربیلقانی .رجوع به ...
ساسی نهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) فرومایه . سفله . گداطبع. گدامنش ، گداروی . گداصفت . گدافطرت . گداهمت : همه ساسی نهاد و مفلس طبعباز در سر فضول ...
ساسی کلام . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آمل است این دهستان بین دهستانهای لاله آباد گنج افروز و بندپی واقع، و ه...
ساسی بوقا. (اِخ ) چهارمین تن از خانان آق اردو از خاندان «اردا» است که از709 هَ . ق . تا حدود 715 در دشت قبچاق شرقی حکومت میکرد. (از ترجمه ...
ساسی دویر. (اِخ ) لقب ابوالصقر احمدبن فضل بن شبابه ٔ همدانی کاتب و نحوی و شاعر (متوفی 350 هَ . ق .) است . رجوع به احمدبن فضل بن شبابه شود...
ابراهیم بن محمد ساسی وراق . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِی ِ وَرْ را ] (اِخ ) لغوی و نحوی . (از ابن الندیم ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.