ساسی
نویسه گردانی:
SASY
ساسی . (اِخ )قریه ای است زیر واسط حجاج . (معجم البلدان یاقوت ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ساسی . (ع ص ، اِ) گدا و گدائی کننده ۞ . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (رشیدی ). گدا و دریوزه گر. (جهانگیری ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء) : چه خیزد ز ...
ساسی . (حامص )گدائی . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء). گدائی کردن . (برهان ) (شعوری از فرهنگ میرزا). به این معنی اساسی ...
ساسی . (اِخ ) (نهر...) یکی از پنج نهری بود که در زیر واسط از دجله برمیداشتند. (نزهة القلوب چ اروپا ص 214).
ساسی . (ص نسبی ) نسبت است به ساس (= ساش = چاچ = شاش ) شهری از ترکستان قدیم که امروز آن را «تاشکند» نامند. رجوع به چاچی شود.
ساسی . (اِخ ) در اصطلاح رجالی لقب رحیلةبن ثعلبه است . (ریحانة الادب ).
ساسی . (اِخ ) ابراهیم بن محمد ساسی وراق . از لغویان و نحویان قدیم است . (فهرست ابن ندیم ).
ساسی . (اِخ ) ابوالمعالی بن ابی الرضابن بدر ساسی از مردم ساس واسط و از محدثان است . (معجم البلدان یاقوت ).
ساسی . (اِخ ) مولانا حمیدالدین ساسی . از مشایخ عرفا بود. رجوع به ساشی شود.
ساسی . (اِخ ) ۞ ساموئل استزاد سیلوستردو. ادیب فرانسوی از مردم پاریس (1801 - 1879 م .) و پسر سیلوستردوساسی خاورشناس نامی است . وی کتابداری ...
ساسی . (اِخ ) ۞ سیلوستردو... از خاورشناسان و رجال مشهور فرانسه و از مردم پاریس (1758 - 1838 م .) است . پدرش بحرفه ٔقضا اشتغال داشت . ساسی هنو...