ساک
نویسه گردانی:
SAK
ساک . (اِ) نام خورشی است مانند آش که در آن برنج واسفناج و نخود و آب غوره کرده و گوشت پخته نان خورش کنند و در تبرستان این متداول و معروف و مستعمل است .(انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به آش (آش ساک ) شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ساک . (اِ) بمعنی فسخ باشد و فسخ در لغت بمعنی جهل و ضعف و فساد رای و نقصان است و در طریق اهل تناسخ آن است که روح به دو مرتبه فرو رود...
ساک . (اِ) درختی است بلند، و در هندوستان بسیار، و گویند چوبش سیاه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به ساج و ساگ شود.
ساک . (فرانسوی ، اِ) ۞ کیسه که از چرم یا پارچه های ضخیم سازند و مایحتاج در آن نهند. خریطه . || کوله پشتی که کوه نوردان توشه ٔ خود در آن ...
ساک . (اِخ ) ۞ سکائی . یکی از اقوامی که در روزگاران قدیم از درون آسیای میانه یعنی از ترکستان شرقی یا ترکستان چین تا دریای آرال و خود ...
وارد کردن آلت مرد به دهان و مکیدن آن . روشی نهی شده برای مقاربت از طریق دهان
درب ساک . [ دَ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک انطاکیه و ذکر فتح آن در سال 584 هَ . ق . بدست صلاح الدین ایوبی در تاریخ ابن اثیر ج 12 ص 8 آمده ...
استی ساک . [ اِ ] (اِخ ) ۞ کرسی کانتن اُب ، از ناحیه ٔ تری ، دارای 1794 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و دارای کارخانه های چوب بری و کلاه ساز...
تاپ ساک . (اِخ ) ۞ شهری بود بر کنار فرات :... قشون کورش براه افتاده و در سه روز پانزده فرسنگ راه پیموده بشهر بزرگ و غنی تاپ ساک که د...
اسپنا ساک. ("ا " با آوای زیر و "پ" با آوای زیر )، (مازنی )، گونه از "خورش اسفناج" است که اسفناج را بهمراه کمی پیاز در روغن تفت داده و سپس با افزودن آب...
ساک سی نیان . (اِخ ) قومی است از سکاها که افراد آن در سپاه داریوش سوم هخامنشی شرکت داشتند و آریان مورخ یونانی از آنان نام برده است . رج...