اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساکت

نویسه گردانی: SAKT
ساکت . [ ک ِ ] (ع اِ) خاموش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خامش . خموش . خمش . صامت . بی صدا. آرام . ساکن .
- ساکت شدن غضب ؛ فرونشستن خشم .
- ساکت کردن ؛ آرام کردن .
- ساکت گردیدن ؛خاموش و بی صدا شدن .
- ساکت ماندن ؛ خاموش شدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ساکت . [ ک ِ ] (اِخ ) نام نوح پیامبر است بروایت مؤلف حبیب السیر. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 29 و نوح در این لغت نامه شود.
ساکت . [ ک ِ ] (اِخ ) میرزا محمدامین فرزند میرزا مؤمن بن خواجه میرزا بیک کدخدای تبریز است . ساکت از شاعران قرن یازدهم و از معاصران و مصاحبان ...
ساکت . [ ک ِ ] (اِخ ) میرزا غلامرضا شیرازی از شاعران و خوشنویسان شیراز در اوائل قرن چهاردهم هجری قمری بوده و تا سال 1313 هَ . ق . حیات داشت...
ساکت و صامت . [ ک ِ ت ُم ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خاموش و آرام . صم بکم .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.