اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سالح

نویسه گردانی: SALḤ
سالح . [ ل ِ ](ع ص ) سلاح پوشیده : رجل سالح ؛ مرد سلاح پوشنده . (ناظم الاطباء). با سلاح . (مهذب الاسماء). مرد با سلاح . (آنندراج ). || ریخ زننده . ناقه ٔ سالح ؛ ماده شتری که از خوردن تره ریخ زند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبة. شیخ طوسی در رجال یک بار او را در شمار اصحاب امام باقر محمدبن علی (ع ) و یک بار در عداد اصحاب امام کاظم مو...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن خالد اسدی . نجاشی گوید: او را کتابی است و محمدبن ایوب آن را از وی روایت کند. ظاهراً امامی و مجهول الحال ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن قیس بن سمعان بن ابی رُبَیْحة و در برخی نسخ زَنحَة و در برخی کتب رجال بَریحة و در کافی ابوبُرَیْحَة آمده و ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علاء. مجهول الحال است . (تنقیح المقال ج 2 ص 93).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی . محدث است و به سند خود از جابربن عبداﷲ انصاری روایت کند. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 377).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ )ابن علی بن عبداﷲبن عباس . رجوع به صالح عباسی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی بن عطیه ٔ اضخم ، مکنی به ابی محمد بصری . علامه در خلاصةالاقوال فی علم الرجال و حسن بن داود در باب دوم رجال ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی بن عطیه ٔ بغدادی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام علی بن موسی الرضا (ع ) شمرده است و ظاهراً امامی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی الهاشمی . او از احمدبن حنبل روایت کند. (مناقب احمدبن حنبل ص 97).
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن علی نوفلی . او از احمدبن حنبل روایت کند. (مناقب احمدبن حنبل ص 98).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.