سالم
نویسه گردانی:
SALM
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) مولی ابی حذیفه فرزندعتبةبن ربیعه . یکی از پیش گروندگان به اسلام (السابقون الاولون ) بخاری گوید: او مولای یکی از زنان انصار بود و ابن حبان آن زن را لیلی و برخی بثینه نامیده اند که زن ابی حذیفه باشد. در الاصابه احادیثی از او نقل شده است . و ابوحذیفه او را به پسرخواندگی قبول کرد همانطوری که پیغمبر زیدبن حارثه را. و ابوحذیفه دختر خود فاطمه را بزنی بسالم داد وی قرآن را به آواز خوش میخوانده است ، او در جنگ با ایرانیان پرچمدار بوده وداستانی راجع به بریدن دست راست و چپ و کشته شدن اودر الاصابه آمده است . (الاصابه ج 3 و 4 ص 56 و 57).
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن فروح . در صنعت کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و گویند بعمل اکسیر تام دست یافته است . (ابن الندیم ).
سالم .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن محرزبن ابی هریره از تابعین است . صبیعبن صهیب از او روایت کند. رجوع به ابوعمر شود.
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محفوظبن عزیزةبن وشاح السوداوی الحلی . عالمی است فقیه فاضل او را مصنفاتی است که علامه آنها را از پدرش روایت کن...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد عزالدین بن محمد ناصرالدین السنهوری المصری . وی فقیه و مفتی مالکیان بود. تولد او به سنهور است و در آنجا علم آ...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن معقل مولی ابی حذیفه الیمانی . اهل صفه را امامت کردی از مهاجر است و بدری . در روز یمامه شهید شد. (تاریخ گزیده ص ...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نذیر. از محدثان است و یزیدبن ابی حبیب از او روایت کند. (حسن المحاضرة ص 94).
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نوح ابوسعید. تابعی و محدث است . رجوع به ابوسعید شود.
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وابصة الاسدی . طبری و غیره او را صحابی دانسته اند ولی ابن حبان او را از تابعین شمرده است و وی از پدرش روایت کند ...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابوالغیث . مولی بن مطیعتابعی و از روات حدیث است . رجوع به ابوالغیث شود.
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابوالفیض . محدث است و ابن ادریس از او روایت کند. رجوع به ابوالفیض شود.