اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساله

نویسه گردانی: SALH
ساله . [ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ، اِ) سن .تعداد سال . سال حیوانات و انسان وقتی که دنبال تعداد سال آورده شود. (استینگاس ). این کلمه بتنهایی بکارنمی رود و همواره باید به اعداد ترکیب شود چون : دوساله ، سه ساله ، همه ساله ، چندساله ، هرساله و جز اینها.
- همه ساله ؛ تمام مدت سال . سالاسال . پیوسته :
نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی
ناکردو ۞ هیچ لعل همه ساله لعل فام .

کسایی .


همه ساله ایدر توانا نه ای
که امروز اینجا و فردا نه ای .

اسدی .


و همت وی همه ساله مصروف بودی بگشایش جهان . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 72).
زر افشانت همه ساله چنین باد
چو تیغت حصن جانت آهنین باد.

نظامی .


- ده ساله ؛ آنکه سالش بده رسیده باشد :
که ده ساله کودک چنین کارکرد
به افغان سیه رزم و پیکار کرد.

فردوسی .


پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزع است . سعدی . (گلستان ). || در آخر برخی از کلمات گاهی معنی یک دهد: بیدبن ساله . (یادداشت مؤلف ). و ظاهراً در گوساله با در نظر گرفتن «هَ» آخر آن که گاه به معنی تصغیر آید بر خردی دلالت کند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد ضریر. وی از اساتید بلعمی است . رجوع به احوال و اشعار رودکی ص 500 شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد وشقی مرادی ، مکنی به ابی محمد و معروف به ورکانی . محدث است و بسال 302 هَ . ق . در اندلس درگذشت . (الحلل السن...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد هروی . رجوع به ابوشعیب هروی شود.
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمد همدانی . شیخ طوسی در رجال گاهی او را در عداد اصحاب امام جواد محمدبن علی (ع ) و گاهی در شمار اصحاب امام هادی ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مخراق . وی یکی از شجعان خوارج است که با مهلب بن ابی صفره نبرد میکردند و سرانجام از وی شکست یافتند. (عقدالفرید ج ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مرداس . رجوع به صالح اسدالدولة شود.
صالح . [ ل ِ] (اِخ ) ابن مرداس ، مکنی به ابوخزیمه . تابعی است .
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسرّح تمیمی . وی زعیم فرقه ٔ صفریه و نخست کس است که از آنها خروج کرد و کثیرالعبادة بود و در دارا و موصل و جزیره ...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم شیخی . مکی است و از ابوزبیر روایت کند. یحیی بن معین و ابوحاتم او را ضعیف دانسته اند. عسقلانی گوید وی همان ا...
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن عمروبن حسین بن ربیعةبن خالد باهلی . برادر قتیبةبن مسلم است که درسالهای 88 تا 95 هَ . ق . از جانب امویان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.