اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سامع

نویسه گردانی: SAMʽ
سامع. [ م ِ ] (ع ص ) شنونده . (آنندراج ) (غیاث ). شنوا. (مهذب الاسماء) (دهار) :
بگوشم قوت مسموع و سامع
بسازد نغمه ٔ بربط شنیدن .

ناصرخسرو.


نام تو میرفت و عاشقان ۞ بشنیدند
هر دو برقص آمدند سامع و قایل .

سعدی (طیبات ).


لیک من اینک پریشان می تنم
قایل این سامع این هم منم .

(مثنوی چ خاور ص 386).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ساما. (اِخ ) (جزیره ٔ ...) شاموس ۞ . رجوع به ساموس شود.
نگهدارنده آتش (سام) - پشتیبان سام
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.