اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساوه

نویسه گردانی: SAWH
ساوه . [ وَ / وِ ] (اِ) زر خالص را گویند که شکسته و ریزه ریزه شده باشد. (برهان ). ریزه ٔ زر. (شرفنامه ٔ منیری ). زر خالص که شکسته و ریزه ریزه بود و آن را ساو نیز گویند. (جهانگیری ). زر ساوه ، زر خرد باشد چون گاورس و کوچکتر. (صحاح الفرس ). ریزه ٔ زر. (رشیدی ) :
فزون زآنکه بخشی بزایر تو زر
نه ساوه نه رسته برآید ز کان .

فرالاوی .


نرگسی خوشبوی دارد زرّ ساوه در دهن
لاله ٔ خودروی دارد مشک سوده در کنار.

تاج المآثر (از جهانگیری ).


رجوع به ساو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ثاوة. [ وَ ] (ع اِ) میش کلان سال . || گوسفند لاغر. || اندک باقی مانده از بسیار. || ثایه . و نیز رجوع به ثایه شود.
صعوه . [ ] (اِخ ) یکی از هفت شهرمؤتفکات است و آن ولایتی بود که چون خدا لوط را پیغمبری داد او را بدانجا فرستاد. (تاریخ گزیده ص 35).
صعوة. [ ص َ وَ ] (ع اِ) مرغی است کوچک . فارسی سنگانه و هندی ممولا. ج ، صعو و صعاء و صعوات . (منتهی الارب ). مرغی است برابر گنجشک که سینه ٔ ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.