اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایغ

نویسه گردانی: SAYḠ
سایغ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائغ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) لقب احمدبن محمد و ثابت بن شریح و جماعةبن سعد و عبداﷲبن محمد و چند تن دیگر است . (ریحانةالادب ج 2 ص 410).
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابراهیم بن میمون صایغ، از مردم مرو، مکنی به ابی اسحاق . وی از عطأبن ابی ریاح و نافع روایت کند. حسان بن ابراهیم و داودبن...
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن اسماعیل بن سالم مکّی . از مردم بغداد ساکن مکه . وی از حجاج بن محمد اعور و سبابةبن سوار، و روح بن عبادة، و ...
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابومنصور عبدالواحدبن حسن بن عبدالواحدبن ابراهیم صائغ شیرازی ، معروف به صایغ کبیر. محدث است . وی پیاده نزد قاضی ابی عمرو ...
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبدالوهاب بن محمدبن یزیدبن سنان بن جبله ٔ نیشابوری ، مکنّی به ابی حامد. محدث است . وی در ...
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین محمدبن علی صایغ شهاب زرگر. از مذکوران خراسان و مشهوران جهان بوده است ، و در علم صیاغت ماهر،و بر صناعت ...
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) سعیدبن حسان اندلسی ، مولای حکم بن هشام ، مکنی به ابی عثمان . او از اصحاب مالک بن انس روایت کند. وفات بسال 236 هَ . ق ....
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) نقولاوس خوری ، یا نقولاوس صائغ حلبی . مولد 1692 م . به حلب . وی به رهبانیت ملکانی که در حناویة و شویریة معروف بود، پیوست ....
صائق . [ ءِ] (ع ص ) نعت فاعلی از صیق . چفسنده . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.