اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سپی

نویسه گردانی: SPY
سپی . [ س َ / س ِ ] (ص ) مخفف سفید و بعربی بیاض گویند. (برهان ). رجوع به سپید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سپی تامن .[ سْپی / س ِ م ِ ] (اِخ ) ۞ سردار ایرانی که دختر او را سلکوس سردار اسکندر بزنی گرفت . سلسله ٔ سلوکی از این خانواده میباشند. رجوع ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
چنور برهانی
۱۳۹۰/۱۰/۲۱ Iran
0
0

در آن باغ خوش اعلوفه سپی¬پوشان چو اشکوفه که رستم از سیه کاری ز ما زو رفت آن مازو
(غزلیات شمس 5/2160/3)

چنور برهانی
۱۳۹۰/۱۰/۲۱ Iran
0
0

این کلمه به معنی سفید در گویش کردی مهاباد و موکریان به همین صورت تلفظ می شود. سین ساکن است: spi


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.