اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستایش کنان

نویسه گردانی: STAYŠ KNAN
ستایش کنان . [ س ِ ی ِ ک ُ ] (ق مرکب ) در حال ستایش :
چو از خواب گودرز بیدار شد
ستایش کنان پیش دادار شد.

فردوسی .


چو بر آستان ملک سر نهاد
ستایش کنان دست بر سر نهاد.

سعدی .


رجوع به ستایش کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.