اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سجة

نویسه گردانی: SJ
سجة. [ س َج ْ ج َ ] (اِخ ) نام بتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سجة. [ س َج ْ ج َ ] (ع ص ) شیر تنک با آب آمیخته . (منتهی الارب ). سجاج . (اقرب الموارد).
ثجة. [ ث َج ْ ج َ ] (ع اِ) مرغزاری که در آن استخرها و آبگیرها باشد. ج ، ثجات .
ثجة. [ ث ُج ْ ج َ ] (اِخ ) از نواحی یمن است در هشت فرسخی جند و هشت فرسخی سحول . (مراصد الاطلاع ).
سجح . [ س َ ] (ع مص ) بانگ کردن کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تعریض کردن کسی را به سخن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نر...
سجح . [ س ُ ج ُ ] (ع اِ) بامهای گل اندود. || ذاتهای پاکیزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نفوس طیبة. (تاج العروس ). || (ص ) نرم و آسان ...
سجح . [ س ُ ] (ع اِ) شاه راه ومیانه ٔ آن . یقال : خل له عن سجح الطریق ؛ ای عن وسطه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) نرم و آسان از...
سجه محله . [ س َج ْ ج َ م َح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهات نور مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 149).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.