اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سجین

نویسه گردانی: SJYN
سجین . [ س ِج ْ جی ] (اِخ ) موضعی است که در وی کتاب فجار و کفار بود، یا وادیی است در جهنم یا سنگی است در زمین هفتم . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم البلدان ). کتاب که اعمال شیاطین و مجرمین در آن مسطور است . (غیاث ). گفته اند موضعی است که در آن کتاب فاجران و دواوین زمان بود که اعمال ایشان در آن نویسند، و گفته اند کتابی است جامع اعمال فاجران از جن و انس . (از اقرب الموارد) : ان کتاب الفجار لفی سجین . (قرآن 7/83).
از جان پاک رفته بعلیین
وز جسم تیره مانده بسجینم .

ناصرخسرو.


رضای تو قصریست در صحن جنت
خلاف تو سجنی است در قعر سجین .

سوزنی .


کافران چون جنس سجین آمدند
سجن دنیا را خوش آیین آمدند.

(مثنوی ).


جای روح پاک ، علیین بود
جای روح هر نجس سجین بود.

(مثنوی ).


مباد دشمنت اندر جهان وگر باشد
به زندگانی در سجن و مرده در سجین .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سجین . [ س َ ] (ع ص ) بندی . (منتهی الارب ). مسجون . (اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در وی یکسانست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سجین . [س ِج ْ جی ] (ع ص ) شدید. (اقرب الموارد). سخت از هر چیزی . (منتهی الارب ). || دائم . (اقرب الموارد). ثابت . || آنکه همواره بی زن ...
سجین . [ س َج ْ جی ] (اِخ ) از دیه های ساوه . (تاریخ قم ص 140).
سجین . [ س ِج ْ جی ] (اِخ ) از قراء مصر است ، واﷲ اعلم . (معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.