اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحارة

نویسه گردانی: SḤAR
سحارة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) آنچه قصاب از گوسپند جدا سازد از شش و نای . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شش . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سحارة. [ س َح ْ حا رَ ] (ع اِ) چیزی است که طفلان بدان بازی کنند.(منتهی الارب ). اسباب بازی که کودکان بدان بازی کنند و در آن نخی است که...
سهاره . [ ] (اِخ ) قلعه ٔ سهاره کوهی است عظیم بچهار فرسنگی فیروزآباد و عمارت این قلعه مسعودیان کردند و جایی سخت نیکوست و هوای آن سردسیر ...
صهارة. [ ص ُ رَ ] (ع اِ) گداخته از هر چیزی . || هر پاره از پیه و مغز استخوان و مغز سر و جز آن . || آفتاب پرست . (منتهی الارب ).
قلعه سهاره . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) این قلعه در بالای کوهی است عظیم در چهار فرسنگی فیروزآباد منسوب به مسعودیان که طایفه ای بودند در زمان ف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.