اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحام

نویسه گردانی: SḤAM
سحام . [ س ُ ] (اِخ ) نام روستایی است به یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلاد بنی سحام به یمن از ناحیه ٔ ذمار است . (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سحام . [ س ُ / س َ ] (ع اِ) سیاهی . (اقرب الموارد). منتهی الارب ، بضم اول ضبط کرده است .
سحام . [ س ُ ] (اِخ ) نام وادیی است به فلج . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
سهام . [ س َ ] (ع اِ) شدت حرارت تابستان . (غیاث ) (آنندراج ). باد گرم و شدت گرما و افروختگی آن . (منتهی الارب ). باد گرم . (مهذب الاسماء). ||...
سهام . [ س َه ْ ها ] (ع ص ) تیرانداز. (غیاث ) (آنندراج ). کمانکش . کماندار. تیرانداز. (ناظم الاطباء).
سهام . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سهم ،به معنی تیر. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) : هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسدگویی کز خواب کرده اند سهامت . مسعودسعد.بر ...
سهام . [ س ُ ] (ع اِمص ) لاغری و باریکی . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || تغییر چهره . (غیاث ) (آنندراج ). تغییر رای . (منتهی الارب ). ||...
سه ام . [ س ِ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سوم . سیم : جواب سه ام آن است که ... (ابوالفتوح رازی ). پس علی روز سه ام [ بعد از ضربت عبدالرحمن مل...
سهام دار. [ س ِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ سهم . آنکه در شرکتی سهم دارد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.