اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سحیل

نویسه گردانی: SḤYL
سحیل . [ س َ ] (ع اِ) جامه ٔ از ریسمان یک تاه بافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رشته ٔ یک تو. (مهذب الاسماء). || رسن یک تاب زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نخ ناتافته . (از اقرب الموارد). رشته ٔ ناتافته . (منتهی الارب ). || آواز که در سینه ٔ خربرگردد، بوقت بانگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز که در سینه ٔ خر گردد. (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). بانگ خر. (مهذب الاسماء). || (مص ) بانگ کردن . (منتهی الارب ). نهق . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
وادی سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) موضعی است از ناحیه مالقه در اندلس که در آن چندین دهکده وجود دارد. عبدالرحمن السهیلی مصنف شرح السیرة المسم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فرح آباد سهیل . [ف َ رَ س ُ هَِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
خاتم سهیل نشان . [ ت َ م ِ س ُ هََ /هَِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دهان محبوب و معشوق و شاهد و ساقی باشد. (برهان ) : زان خاتم سهی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.