اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخا

نویسه گردانی: SḴA
سخا.[ س َ ] (ع اِ) لنگی شتر و شتربچه . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سخا. [ س َ ] (ع اِمص ) جوانمردی و کرم و بخشش و دهش . (ناظم الاطباء). جوانمردی . (دهار). سخاء : ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم فش ای دریغ آن گو...
سخا. [ س َ ] (اِخ ) ناحیتی است بمصر وقصبه ٔ آن سخاست در مصر پایین . (از معجم البلدان ).
سخاء. [ س َخ ْ خا] (ع اِمص ) نرمی و سستی . ج ، سخاخی . (منتهی الارب ).
سخاء. [ س َ ] (ع اِ مص ) || جوانمردی نمودن . (منتهی الارب ). جوانمردی . (آنندراج ). جوانمرد شدن . (دهار). راد شدن .(تاج المصادر بیهقی ). رجوع ب...
سخاء. [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سخاءَة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به سخاءة شود.
باغ سخا. [ غ ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا باشد. (آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ) (شعوری ج 1 ورق 150). || کنایه از مردم صاح...
سخاء لاری . [ س َ ءِ ] (اِخ ) رجوع به زاهد علی شود.
سخواء. [ س َخ ْ ] (ع ص ) زمین نرم فراخ . ج ، سخاوی . (منتهی الارب ). زمین نرم . (مهذب الاسماء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.