سخر
نویسه گردانی:
SḴR
سخر. [ س ِ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . واقع در 38 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 2 هزار و پانصدگزی سراب فیروزآباد. هوای آنجا سرد است و 185 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، حبوب ، چغندرقند، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . در دو محل بفاصله ٔ 1 هزار و پانصدگزی واقع و به سخر علیا و سفلی مشهور است . سکنه ٔ پائین 110 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 4).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ام صخر. [ اُم ْ م ِ ص َ ] (اِخ ) دختر شریک بن انس . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 251 شود.
صخر جنی . [ ص َ رِ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) رجوع به صخر شود.
امل صخر. [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان خرمشهر با طول جغرافیایی 48 درجه و 44 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 47 دقیقه . (از فرهنگ آبادیه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.