اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرا

نویسه گردانی: SRʼ
سرا. [ س َ ] (اِ) سرای . از پارسی باستان «سراده » ۞ ، اوستا «سراذه » ۞ ، ارمنی عاریتی و دخیل «سرهک »، «سره » ۞ . عربی عاریتی و دخیل سرادق ۞ (خانه و بیت ، کوشک و قصر، بنای عالی ). بارگاه . منزلگاه . اندرون و حرم . رجوع کنید به سرای . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خانه . (غیاث ). رشیدی گوید آنکه فقط لفظ سرای بمعنی مسافرخانه در پیش مردم مستعمل است ظاهراً درست نباشد، بجای آن مهمانسرای باید گفت . (آنندراج ). خانه ٔ سپنجی . (شرفنامه ) :
بهشت آئین سرایی را بپرداخت
ز هر گونه در او تمثالها ساخت .

رودکی .


بگفت این و رفت آنگهی در قفاش
به ارگ اندر آمد بشد در سراش .

فردوسی .


سرایی دیدم چون بهشت آراسته . (تاریخ بیهقی ).
سراآن جهان نردبان این جهانست
بسر برشدت باید این نردبان را.

ناصرخسرو.


و عضدالدوله آنجا [شیراز] سرایی ساخت و صد باغ سخت نیکو. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و از جمله اسباب و تجمل او دوازده هزار کنیزک در سراهاء او بودند. (فارسنامه ابن البلخی ص 103). فرمود تا آن پسرک را بسرا بردند. (نوروزنامه ).
مساز عیش که نامردمی است طبع جهان
مخور کرفس که پرکژدم است بوم و سرا.

خاقانی .


خبر وفات او نهان میداشتند تا او را با سرا آوردند و بشرایطعزا قیام کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
این سرا و باغ تو زندان توست
ملک و مال تو بلای جان توست .

مولوی .


دیدم ضعیف جانوری مثل عنکبوت
گفتم کزین متاع مرا در سرا بسست .

سلمان ساوجی .


رجوع به سرای شود.
در ذیل به صورت مزید مؤخر آید: آرمان سرا، آستانه سرا، آق سرا، آهوسرا، آیک سرا، احمدسرا، الم سرا، اوطاق سرا، باج سرا، بهارسرا، باغچه سرا، بستانسرا :
بلبل بستانسرا صبح نشان میدهد
وزدر ایوان نخاست بانگ خروشان بام .

سعدی .


پاین سرا. پرده سرا. پله سرا. تلنگ سرا. تنگ سرا. چابک سرا. چاله سرا. چومارسرا. حرمسرا. حسرتسرا. خیمه سرا. خالده سرا. خلوتسرا. خواجه سرا. دانشسرا. دوسرا (بمعنی دنیا و آخرت ) :
نگوید کسی جز به بدنام من
نباشد بهر دوسرا کام من .

فردوسی .


دین نه و دنیا نه همچو کافر درویش
در دوسرا بهره جز عقاب نیاید.

ظهیرالدین .


ده سرا. زاغسرا. سرتکوسرا. سرجه سرا. سنگسرا. سوخته سرا. سیاه پله سرا. سرسرا. صومعه سرا. طرب سرا. عثمانسرا. غم سرا. قلعه سرا. قول سرا. قیامت سرا. کاروانسرا. کله سرا. کوپاسرا. کوشک سرا. کولک سرا. گرجیه سرا. گرمابه سرا. گزنه سرا. گل سرا. مدیحه سرا. ماتم سرا. مصیبت سرا. مهمانسرا. مشهدسرا. مهدی سرا. میانسرا.
رجوع به سرای شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ساسان سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش ، واقع در4هزارگزی خاور رضوانده ، کنار راه آهن پونل به کپورچ...
باغچه سرا. [ چ َ / چ ِ س َ ] (اِ مرکب ) سرایی کوچک مزین به درختها و گلها. (یادداشت مؤلف ).
باغچه سرا. [ چ َ / چ ِ س َ ] (اِخ ) یا باغچه سرای . شهری است به شبه جزیره ٔ قرم (کریمه ). و رجوع به باغچه سرای شود.
باغچه سرا. [ چ ِ / چ َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا شهرستان اردبیل که در 3 هزارگزی باختر آستارا در مسیر شوسه ٔ اردبیل به ...
آرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آرمان سرای . سرای حسرت . این جهان . ایرمان سرای .
بیرون سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) برون سرا. بیرون سرای . || زری که در غیر ضرابخانه سکه شده باشد. (از برهان ) (از جهانگیری )(از رشیدی ) (از انجمن آ...
بستان سرا. [ ب ُ س َ ] (اِ مرکب ) بوستان سرا. بستان سرای . خانه و سرایی که در بستان ساخته شده . ممکن است لفظ مذکور قلب سرابستان و به معنی ب...
چاله سرا. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش که در 2 هزارگزی شمال باختری بازار شاندرمن و 8 هز...
چکامه سرا. [ چ َ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) چکامه سرای و چکامه سراینده . شاعر و قصیده سرا. و رجوع به چکامه و چکامه سرای و چکامه سرایی شود.
توران سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگر کهدمات است که در بخش مرکزی شهرستان رشت واقع است و 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۷ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.