سرا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        SRʼ
    
							
    
								
        سرا. [ س َ ] (اِخ ) در ساحل  نهر اتل  است  و نهر اتل  بصحراء قفچق  است  و سرا برساحل  آن  است . (ابن  بطوطه ، از یادداشت  بخط مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (اِ) سرای . از پارسی  باستان  «سراده »  ۞ ، اوستا «سراذه »  ۞ ، ارمنی  عاریتی  و دخیل  «سرهک »، «سره »  ۞ . عربی  عاریتی  و دخیل  سرادق  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (نف  مرخم ) سرای . سراینده  : نشاندند مطرب  بهر برزنی اغانی سرایی  و بربطزنی . نظامی .ستایش سرایان  نه  یار تواَندنکوهش کنان  دوستدار توا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (از ع ، اِمص ) در عربی  بمعنی  نرمی  و رأفت  لیکن  به  این  معنی  در آخر همزه  است ، فارسیان  بدون  همزه  نیز آرند. (غیاث ) (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (هندی ، اِ) اسم  هندی  خمر است . (تحفه ٔ حکیم  مؤمن ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (اِخ ) قریه ای  است  در نهاوند. (معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  تورجان  بخش بوکان  شهرستان  مهاباد واقع در 19 هزارگزی  جنوب  بوکان  در مسیر شوسه ٔ بوکان  به  سقز. هوای  آن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س َ ] (ع  اِ) درختی است  که  از آن  کمان  سازند. (منتهی  الارب ). درخت  کمان .(مهذب  الاسماء). از درخت  قسی  است . (اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س َ ] (ع  مص ) (از «س رو») جوانمرد گردیدن  و سخی  شدن . (آنندراج ) (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد).  ||  مهتر گردیدن . (آنندراج ) (منتهی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س َرْ را ] (ع  اِمص ، اِ) شادی  و فراخی . (دهار) (مهذب  الاسماء). فراخی . شادی  نیکویی . (ترجمان  القرآن  جرجانی  ترتیب  عادل بن  علی ). شادی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س ُرْ را ] (اِخ ) نام  سرمن رأی . (منتهی  الارب ).