سرا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        SRʼ
    
							
    
								
        سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  تورجان  بخش بوکان  شهرستان  مهاباد واقع در 19 هزارگزی  جنوب  بوکان  در مسیر شوسه ٔ بوکان  به  سقز. هوای  آن  معتدل  و دارای  557 تن  سکنه  است . آب  آنجا از سیمین رود تأمین  میشود. محصول  آن  غلات ، توتون ، حبوب . شغل  اهالی  زراعت  و گله داری  و صنایع دستی  آنان  جاجیم بافی  است . راه  شوسه  و دبستان  ملی  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  4).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س ُرْ را ] (اِخ ) آبی  است  نزدیک  وادی  سلمی . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سراء. [ س ُرْ را ] (اِخ ) ریگستانی  است  گل  آمیخته  نزدیک  وادی  اُرل . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آن سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آن سرای . آخرت . سرای  دیگر. عُقبا. مقابل  این سرای ، دنیا : پناه  روانست  دین  از نهادکلید بهشت  و ترازوی  داددرِ رستگاری ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هم سرا.[ هََ س َ ] (ص  مرکب ) هم خانه . رجوع  به  هم سرای  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم واژه ای عربی است که واژه ی پارسی سرا به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: ایشکده iŝkade (سغدی: iŝkate)***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گزن سرا. [ گ َ زَ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهات  نور. (ترجمه ٔ سفرنامه  مازندران  و استرآباد رابینو ص  149).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        محل سرا. [ م َ ح َ س َ ] (اِ مرکب ) محل سرای . جای  سکونت  زنان . (آنندراج ). عمارت  متعلق  به  زنان .  ||  عمارت  پادشاهی . (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مدح سرا. [ م َ س َ] (نف  مرکب ) مداح . مدح سرای . رجوع  به  مدح سرای  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صحن سرا. [ ص َ س َ ] (اِخ ) دهی  جزء دهستان  حومه  بخش  رودسر شهرستان  لاهیجان  5هزارگزی  باختر رودسر، کنار راه  فرعی  رودسر به  املش  جلگه ، معتدل ، ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صدق سرا. [ ص ِ س َ ] (نف  مرکب ) راست گو. راست سراینده  : نکنم  مدح سرائی  بدروغ که  زبان  صدق سرای است  مرا.خاقانی .