اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر بریدن

نویسه گردانی: SR BRYDN
سر بریدن . [ س َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن سر. باز کردن سر از تن با ابزاری برنده چون خنجر و شمشیر و کارد و مانند آن :
ای من آن روباه صحرا کز کمین
سر بریدندم برای پوستین .

مولوی .


طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سَرِ بریدن نیست .

سعدی .


نه گر دستگیری کنی خرمم
نه گر سر بری بر دل آید غمم .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.