اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سربلند

نویسه گردانی: SRBLND
سربلند. [ س َ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) سرفراز و عالی مرتبه . (آنندراج ). مفتخر. سرفراز. مباهی :
سربلندان چون به مخدومی رسند
خادمی را خاک پست خود کنند.

خاقانی .


سربلندیم هست و تاج و سریر
نبود هیچ سربلند حقیر.

نظامی .


گر به سمع تو دلپسندشود
چون سریر تو سربلند شود.

نظامی .


|| بلند. عالی :
ولی دارم اندیشه ای سربلند
که بر صید شیران گشایم کمند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.