اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سربلندی

نویسه گردانی: SRBLNDY
سربلندی . [ س َ ب ُ ل َ ] (حامص مرکب ) سرفرازی . مقابل سرافکندگی . مفاخرت . مباهات :
تاج را سربلندی از سر تست
بخت را پایگاهی از در تست .

نظامی .


گرچه بهرام سربلندی داشت
دانش و تیغ و زورمندی داشت .

نظامی .


فراخی باد از اقبالش جهان را
ز چترش سربلندی آسمان را.

نظامی .


لیلی ز سریر سربلندی
افتاده به چاه دردمندی .

نظامی .


برآستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد.

حافظ.


در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.