اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر شدن

نویسه گردانی: SR ŠDN
سر شدن . [ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی حس شدن ، چنانکه اندامی از شدت سرما یا پای و مانند آن از نشستن بسیار و ندویدن خون در آن . بی حس گردیدن عضوی از عدم جریان خون در آن و جز آن ، چنانکه با مدتی زیر سایر اعضاء فشرده شدن آن یا سرمای سخت دیدن آن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سر شدن . [ س َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) شروع نمودن در کاری . (مجموعه ٔ مترادفات ص 226). کنایه از شروع شدن . (آنندراج ) : از این شوخ سرافکن سر بتابی...
باد در سر شدن . [ دَرْ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )باد چیزی در سر کسی شدن ؛ کنایه از مغرور و متکبر شدن : و یوسف را بدان بهانه فرستادند و گفتند باد س...
سر بسماع شدن . [ س َ ب ِ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بوجد آمدن . (آنندراج ).
سر فتیله چرب شدن . [ س َ رِ ف َ ل َ / ل ِ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جماع . (غیاث اللغات ). کنایه از تر کردن آلت تناسل را به روغن برای...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ Iran
0
0

از بس فحش شنیده‌ام، سر شده‌ام.

این جمله نشان می‌دهد که لزوما برای اندام‌ها به کار نمی‌رود.

محمد
۱۳۹۶/۱۰/۲۴
0
0

ریشه این کلمه از کجا اومده


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.